معبد میلیونرها نوشتهی مارک فیشر ( -۱۹۵۳) نویسنده و سخنران انگیزشی است و این نویسنده به نوعی آن را به عنوان جمعبندی یا سرانجام کتاب حکایت دولت و فرزانگی میداند. این کتاب به مانند دیگر کتابهای فیشر ساختاری داستانی دارد و از ۱۶ حکایت تشکیل شده است و در آن به تغییر نگرش شخصیت جوان داستان میپردازد؛
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«صبح فردای آن روز، مرد جوان سیسیلی را در غذاخوری ندید، و این امر او را بسیار مضطرب کرد. آیا زن جوان ناخوش شده بود؟ آیا از روبهرو شدن با سایر ساکنان معبد هراس داشت؟ یا از آن بدتر، آیا از آنجا رفته بود؟ به هر حال چنین امکانی وجود داشت، چون معبد پانسیون نبود. هرکس میتوانست بنا به میل و ارادهی خود به آنجا بیاید یا آنها را ترک کند؛
این فکر آنقدر به نظرش وحشتناک آمد که به کل اشتهایش را از دست داد. حتی با وجودی که تازه از تمرینهای صبحگاهی سفت و سخت با میلیونر برگشته بود و نسبت به روز گذشته هم هر بیست و چهار سلام به خورشید را آسانتر انجام داده بود؛
میلیونر با وجودی که قانون رعایت سکوت را میشکست با صدایی آهسته، از او پرسید: میل ندارید؟
میلیونر هم مثل مرد جوان صندلی خالی سیسیلی را جلوی چشمش میدید. زن جوان از رازگشایی مرموز آیینهی حقیقتنما به شدت متأثر شده بود؛
مرد جوان زیر لبی جواب داد: خیر... گرسنهام نیست؛
با این حال چند جرعه چای نوشید. هرچند بیشتر ترجیح میداد فنجان پروپیمان قهوهی صبحگاهیاش را بنوشد. ولی معبد از سِرو آن به این بهانه که محرک اعصاب است، خودداری میکرد. زیرا همه آنجا بودند تا اندکی اعصاب یا تکانهای روحیشان را معالجه کنند.»؛
خرید کتاب معبد میلیونرها
جستجوی کتاب معبد میلیونرها در گودریدز
معرفی کتاب معبد میلیونرها از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب معبد میلیونرها
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«صبح فردای آن روز، مرد جوان سیسیلی را در غذاخوری ندید، و این امر او را بسیار مضطرب کرد. آیا زن جوان ناخوش شده بود؟ آیا از روبهرو شدن با سایر ساکنان معبد هراس داشت؟ یا از آن بدتر، آیا از آنجا رفته بود؟ به هر حال چنین امکانی وجود داشت، چون معبد پانسیون نبود. هرکس میتوانست بنا به میل و ارادهی خود به آنجا بیاید یا آنها را ترک کند؛
این فکر آنقدر به نظرش وحشتناک آمد که به کل اشتهایش را از دست داد. حتی با وجودی که تازه از تمرینهای صبحگاهی سفت و سخت با میلیونر برگشته بود و نسبت به روز گذشته هم هر بیست و چهار سلام به خورشید را آسانتر انجام داده بود؛
میلیونر با وجودی که قانون رعایت سکوت را میشکست با صدایی آهسته، از او پرسید: میل ندارید؟
میلیونر هم مثل مرد جوان صندلی خالی سیسیلی را جلوی چشمش میدید. زن جوان از رازگشایی مرموز آیینهی حقیقتنما به شدت متأثر شده بود؛
مرد جوان زیر لبی جواب داد: خیر... گرسنهام نیست؛
با این حال چند جرعه چای نوشید. هرچند بیشتر ترجیح میداد فنجان پروپیمان قهوهی صبحگاهیاش را بنوشد. ولی معبد از سِرو آن به این بهانه که محرک اعصاب است، خودداری میکرد. زیرا همه آنجا بودند تا اندکی اعصاب یا تکانهای روحیشان را معالجه کنند.»؛
خرید کتاب معبد میلیونرها
جستجوی کتاب معبد میلیونرها در گودریدز





